نگارش هشتم -

فاطمه

نگارش هشتم.

صفحه ۶۲ نگارش کی انشا نوشته فقط از گوگل نباشه

جواب ها

مقدمه ✅یادم می‌آید چیزی نزدیک به یک سال قبل بود. باران می‌بارید و با دوستانم مشغول بازی در کوچه بودیم. توپ بازی ما اوج گرفته بود و شدیدتر شدن باران نیز نمی‌توانست تاثیری روی آن داشته باشد. خیال می‌کردیم که این از مسابقات سری اول لیگ قهرمانان اروپاست و اجازه متوقف ساختن آن زیر بارش شدید باران را نیز نداریم! تنه✅بارش باران باعث شده بود که حرکات ما کند شود و گویی توپ هم وزن سنگین‌تری به خود گرفته بود. از این جهت ناچار بودیم که ضربات محکم‌تری به توپ بزنیم. یکی از این توپ‌ها با شدت تمام به من برخورد کرد و روی زمین افتادم. با افتادن من روی زمین، صورتم درست روی خاک باغچه کنار کوچه قرار گرفت. دوستانم دور من حلقه زدند و نگران بودند که چه اتفاقی برایم افتاده است. من تکان نمی‌خوردم، اما بر خلاف تصور آن‌ها اتفاق بدی برایم نیفتاده بود. بوی نم خاک که باران مرطوبش ساخته بود، به مشامم وارد شده بود و داشتم از آن لذت می‌بردم. همین طور خیسی و خنکی خاک روی پوست صورتم برایم دوست داشتنی بود و مایل به ترک آن نبودم. دوستانم با حالتی نگران مرا تکان داده و مرتب اسمم را صدا می‌کردند و من در دل به آن‌ها می‌خندیدم. خاک و بوی رطوبت آن دوست داشتنی بود و آرزو می‌کردم ساعت‌ها همان جا بمانم. قطرات درشت باران با شدت از آسمان به سمتم می‌بارید و انگار خاک با باران حرف می‌زد. لحظه ای رویایی بود و دوست داشتم همان طور ادامه پیدا کند، اما دوستانم سرانجام مرا از زمین بلند کردند. لباس‌هایم را تکانده و خاک‌های آن را پاک کردند. یکی از دوستانم خاک و گل روی صورتم را نیز با یک دستمال پاک کرد. پایانی ✅دستمال را از او گرفتم و در جیبم گذاشتم. دوستم تعجب کرد. به او گفتم بوی خاک باران زده را دوست دارم و می‌خواهم این دستمال گلی را با عطر آن، یادگاری داشته باشم. آن روز تمام شد، اما من دستمال را که از خاک کوچه مرطوب شده و تکه‌های گل روی آن جای داشت، برای همیشه یادگاری نگه داشته و خواهم داشت. تاج لطفا 🌼🫠
Leo...

نگارش هشتم

انشا درباره بوی خاک نم‌خورده پس از باران باران که می‌بارد، زمین جانی تازه می‌گیرد و طبیعت لبخندی از جنس زندگی می‌زند. اما چیزی که همیشه مرا مسحور می‌کند، بوی خاک نم‌خورده‌ای است که پس از باران در هوا می‌پیچد. این بو، بویی نیست که بتوان به‌سادگی از کنارش گذشت؛ انگار پیام‌آور پاکی و طراوت است. وقتی اولین قطره‌های باران به خاک می‌رسند، عطری دلپذیر در فضا جاری می‌شود. بویی که گویی از دل زمین برمی‌خیزد و با نسیم همراه می‌شود. این عطر، ترکیبی از خاک و آب است، اما چیزی ورای این دو را به یاد می‌آورد؛ حس زنده بودن. انگار زمین با این بو می‌خواهد بگوید که هنوز زنده است، نفس می‌کشد و ما را به آغوش طبیعت دعوت می‌کند. هر بار که این بو به مشامم می‌رسد، مرا به خاطرات کودکی‌ام می‌برد. زمانی که زیر باران می‌دویدم و با هر قدم، صدای خش‌خش برگ‌ها و عطر خاک نم‌خورده را احساس می‌کردم. این بو نه‌تنها طبیعت، بلکه گذشته‌های دور را نیز زنده می‌کند. بوی خاک پس از باران، بویی است که آدمی را به فکر فرو می‌برد. شاید به این دلیل که یادآور سادگی و اصالت زندگی است. در آن لحظات، تمام دغدغه‌هایم را فراموش می‌کنم و تنها به صدای باران و عطر دلنشین خاک گوش می‌سپارم. و این‌گونه است که بوی خاک نم‌خورده، همواره برایم نمادی از آرامش، زندگی و ارتباط عمیق با طبیعت باقی می‌ماند. انگار زمین با این عطر، روح ما را نوازش می‌کند و ما را به خودمان بازمی‌گرداند. به هوش مصنوعی دادم...

سوالات مشابه